اگر می توانستی
لحظه های انتظارم رو
به تعداد مژه برهم زدنت بشماری!
شاید...
می توانستی به راحتی ...
خستگی بار سنگین غم انتظارم را
...به روی پشت پلک چشمانم ببینی!
و شاید می توانستی ...
دست نوشته های بی قراریم را
بروی شیشۀ قاب چشمان همیشه بارانیم
...بخوانی!
شاید می توانستی ...
از میان قبار بی خیال افکارت ...
نیم نگاهی هم ...
به قامت خمیده واز غم شکسته ام بی اندازی!
آری ...
از پس ابرهای خاطره ها ...
می دیدی روزی را که این فامت در کنارت
چگونه استوار به صداقت عشقت می بالید!
خواهی دید چگونه ...
مرداب گند گرفتۀ افکار مرده پرستان !
مرا به باتلاق بی تفاوتی تو ...
رو به خاموشی همیشگی رهنمایی می کنند!
و
انتظار زیبای عشقت را
با خود به گور تاریکِ هرگز نیامدنت
... بشارت می دهند!
می دانم روزی خواهد آمد
که حتی برای انتظار خاموشم هم
بی تابانه به انتظار خواهی نشست
و مرا ...
در میان قبار جامانده ازگذشته
جستجو خواهی کرد!
می دانم ...
و می بینم
پنجرۀ چشمان تو هم ...
به هوای شبهای انتظار من
بارانی خواهد شد!
.
ولی آیا فقط باران نگاه زیبایت
سنگ فرش به خاک نشستۀ سینه ام را
نمناک نخواهد کرد!!؟
همین...
...علی
2 اردیبهشت 1387
دوست عزیز سلام
از اینکه لطف کردید و به وبلاگ ما اومدید ممنون . ما هم شما رو لینک کردیم . امیدوارم که باز هم شما را در وب خودمان ملاقات کنیم و از نظرات زیبایتان استفاده نماییم.